یه ساعته موندم صدای این فیلم مسخره تموم شه تا بتونم یکم تمرکز کنم و بنویسم
آدم وقتی نمی نویسه، گفتنیا یه جور ناجور انبار میشه رو دل و نتیجه ش
اینه که با کوچکترین تلنگری میزنی زیر گریه و حالا گریه نکن کی بکن
یه آهنگ غمگین داریوش و ابی هم که بزنی تنگش دیگه انگار چیزی جز مصیبت نداری تو زندگیت
در اینکه دلم تنگ شده هیچ شکی نیست
در اینکه فهمیدم چه عجولانه و بی رحم تصمیم گرفتمم هیچ شکی نیست
ولی آیا چاره ی دیگه ای هم بود؟