صفحه 1
استاندارد
گناه نبودنت را چگونه ببخشم…؟
با خودم عهد کرده بودم که وقتی برگشت
که وقتی ناامید و سرخورده از همه جا اومد و گقت اشتباه کردم و حالم خرابه
عهد کرده بودم که واستم و بگم
من درکت میکنم
من میفهمم چه حالی داری
من قبولت دارم!!
من میدونم اشتباه کردی
اشتباه!
اشتباهی که بیشترین تاوانش
عمر هدر رفته ی خودت بود!
ادامه مطلب ←
استاندارد
دلم عجیب گرفته است…
باید امشب بروم
باید امشب چمدانی را
که به اندازه ی پیراهن تنهایی من جا دارد بردارم
و به سمتی بروم
که درختان حماسی پیداست
رو به ان وسعت بی واژه که همواره مرا می خواند
شاید مدتها بود به این حالت نرسیده بودم
اینکه چطور یه چیز به ظاهر کوچیک میتونه کلا بهمم بریزه و روند عادی زندگیمو مختل کنه، کم کم داره مشکل ساز میشه برام
ادامه مطلب ←
استاندارد
دوباره با تو نشستن؟؟؟
شاید غیرواقعی به نظر بیاد
ولی نتیجه همه تلاشم و دیدم!
شاید هیچ موقعی توی زندگیم اینطوری یه چیز نشدنی که انقدر تنهایی پاش واستاده بودم، شدنی نشده بود!
غریب به نظر میاد
ولی برگشت…!
بعد از ؟ سال !!!
خبرهای برگشتن همه واقعی بود
خبرهای به سرانجام رسیدن تلاشها همه واقعی بود
بر خلاف همه ی حرفهای غیرواقعی این مدت
برگشتن! واقعی بود!!!
ادامه مطلب ←
استاندارد
در کدامین مکان نشانه اوست؟
دیروز بعدظهر خوبی داشت
شفاف سازی کردیم
خلاص شدم از همه فکرای مزخرف
بدبینی من وقتی بخواد اوج بگیره خیلی جاهای بدی میره
خوب شد که ادامه پیدا نکرد.
لاهیجان رفتیم تو یه هوای عالی
ادامه مطلب ←
استاندارد
این رشته سر دراز دارد
کلا یه عقیده ای دارم و اونم اینه که هیچوقت سعی نکن یه چیزی رو زیاد از حد انجام بدی
یا زیادتر از حد معمول بدونی!
حتی زیادتر از معمول محبت نکن!
تجربه نشون داده
هیچوقت پیش نمیاد که لطف های زیادتر از زیادی
نتیجه خوبی داشته باشن
وقتی زیاد خوبی کنی
توقع بیجا بوجود میاری
و وقتی زیادی میدونی
ممکنه چیزایی بدونی که دونستنش ناراحت کننده باشه
پس هی سعی نکن به زور حدس بزنی
ادامه مطلب ←
استاندارد
سوتفاهم!
دقیقا میدونم مشکل از کجاستا
چند وقت پیش بعد مدتها که فکر کردم بهش رسیدم و مشکل و پیدا کردم
مشکل از وقتی شروع شد که پست«دور گردون گر دو روزی بر مراد ما نرفت» رو گذاشتم.
چون واقعا همیشه یه جای کار هست که خیلیییی ناجور میلنگه!
از ادامه اون قضیه بود که من روز به روز حالم بدتر شد
و چه دلیل خنده داری !!!
خنده دارم نیستا
اصلش بسیار غم انگیزه ولی وقتی به یکی میگی دلیلش اینه میخنده
ادامه مطلب ←
استاندارد
سفر، بهانه ی رفتن شد
یه ساعته موندم صدای این فیلم مسخره تموم شه تا بتونم یکم تمرکز کنم و بنویسم
آدم وقتی نمی نویسه، گفتنیا یه جور ناجور انبار میشه رو دل و نتیجه ش
اینه که با کوچکترین تلنگری میزنی زیر گریه و حالا گریه نکن کی بکن
یه آهنگ غمگین داریوش و ابی هم که بزنی تنگش دیگه انگار چیزی جز مصیبت نداری تو زندگیت
در اینکه دلم تنگ شده هیچ شکی نیست
در اینکه فهمیدم چه عجولانه و بی رحم تصمیم گرفتمم هیچ شکی نیست
ولی آیا چاره ی دیگه ای هم بود؟
استاندارد
حس بد
یه حس بدی دارم
یه حسی که اصلا نمیتونم پیدا کنم ببینم ناشی از چیه
همش ناامید هم ناراحت
همش حساس و سریع گریون
اصن نمیدونم واقعا انگار باید برم مشاوره
از یه چیزی خسته م که نمیدونم چیه
از یه چیزی …
آخ خدا
استاندارد
به درک
حتی واسه خودمم سخته تشخیص اینکه الان چرا انقدر حالم بده
از یه حرف انقد ناراحت شدم ؟
از یه حرف چرت؟
از چرندیات ذهن یه نفر که انقد وقیح بود که به زبون بیاره ؟
اینکه چطور میتونم این همه حرف بشنوم و جواب ندم برام سواله
دیگه دلیلشو میدونم
شوکه میشم!
وقتی اصلا انتظار ندارم و چرت میشنوم از کسی که توقع ندارم شوکه میشم
انقد شوکه میشم که به جای جواب دادن میرم 4 ساعت و حتی چند روز گریه میکنم ولی جواب نمیدم